ته خاکریز. هر کس می خواست او را پیدا کند، می رفت ته خاکریز. جبهه که آمد، گفتند بچه است؛ امدادگر بشود.
هر کس می افتاد داد می زد: " امدادگر ...! امدادگر ..." .
اگر هم خودش نمی توانست دیگرانی که اطرافش بودند داد می زدند: " امدادگر ...! امدادگر ..." .
خمپاره منفجر شد؛ او که افتاد دیگران نمی دانستند چه کسی را صدا بزنند. ولی خودش گفت: یا زهرا ... یا زهرا ...
تاریخ: سه شنبهبرچسب:امدادگر،دلنوشته،یا زهرا(س),
ارسال توسط خوشخو
آخرین مطالب